امارات متحده عربی در سالهای اخیر با نشان دادن قدرت اقتصادی و دیپلماسی فعال، خود را به عنوان یک بازیگر نوظهور جهانی مطرح کرده است. این کشور با سرمایهگذاری در فناوریهای پیشرفته و ابتکارات دیپلماتیک، تلاش کرده تا نفوذ خود را فراتر از منطقه خلیج فارس گسترش دهد. با این حال، پشت این ظاهر موفقیتآمیز، واقعیت پیچیدهتری وجود دارد که نشاندهنده محدودیتها و وابستگیهای ساختاری امارات است.
بخش مهمی از نفوذ منطقهای امارات از طریق مداخلات نظامی و سیاسی ایجاد شده است. در یمن، لیبی و شاخ آفریقا، حمایت ابوظبی از گروههای محلی و نیروهای نظامی باعث تشدید خشونتها و طولانی شدن بحرانها شده است. این مداخلات نه تنها نتایج سیاسی پرهزینهای به همراه داشته، بلکه باعث بیثباتی انسانی و اجتماعی در این مناطق شده است.
با وجود تلاش امارات برای تنوعبخشی به روابط بینالمللی خود، وابستگی امنیتی و نظامی این کشور به ایالات متحده همچنان پابرجاست. حضور نیروها و داراییهای آمریکایی، سیستمهای پدافند هوایی و زیرساختهای امنیتی وابسته به واشنگتن، نشان میدهد که استقلال واقعی امارات محدود است.
از سوی دیگر، همکاری فزاینده امارات با چین در حوزه فناوری، هوش مصنوعی و زیرساختهای بندری، باعث نگرانی واشنگتن شده است. این همکاریها نه تنها رقابت در حوزه فناوری را تشدید میکند، بلکه اضطراب آمریکا از کاهش نفوذ خود در خلیج فارس را افزایش داده است.
امارات اکنون در موقعیتی متناقض قرار دارد؛ کشور میخواهد به عنوان یک بازیگر تعیینکننده شناخته شود، اما مداخلات خارجی و وابستگیهای امنیتی باعث محدود شدن آزادی عمل و کاهش حمایت بینالمللی شده است. سیاستهای واشنگتن نیز با بازنگری و کنترلهای جدید بر فناوریهای حساس، فضا را برای مانور امارات محدودتر کرده است.
در نهایت، امارات نمونهای از یک کشور کوچک با جاهطلبیهای بزرگ است که قدرت مالی و دیپلماسی فعال دارد، اما نقاط ضعف ساختاری و وابستگیهایش نشان میدهد که این قدرت پایدار و مستقل نیست. ترکیب جاهطلبی، نفوذ منطقهای و وابستگیهای کلیدی، تصویر واقعی امارات را شکل میدهد و نشان میدهد که موفقیت ظاهری این کشور، همواره با محدودیتها و ریسکهای جدی همراه است.